فرهنگی هنری

چگونه علم ژنتیک شورَوی از میان رفت؟

بخش دوم: ماجرای لیسنکو

لیسنکو در سال ۱۸۹۸ متولد شد، تحصیلاتش را در رشته باغداری در موسسه کشاورزی «کیف» به پایان رسانید. در سال ۱۹۲۵ به منظور مطالعه گیاهان لگومینوز، در موسسه‌ای که بویژه برای پژوهشی در مورد پنبه اختصاصی یافته بود، رهسپار آذربایجان شوروی گردید. لیسنکو مانند میچورین به اصطلاح «سبزدست» بود. یکی ازدانشمندان ژنتیک که وی را به هنگام کار مشاهده کرده بود، می‌نویسد: «او تمام وقت خود را صرف گیاهان می‌کرد. او گیاهان را می‌شناخت و کاملاً آنها را درک می‌کرد، و به نظر می‌رسید که می‌تواند با آنها حرف‌ بزند. گیاهان وی چیزهایی‌ می‌خواستند و چیزهای دیگری را لازم داشتند، یا چیزهایی دوست داشتند و از چیزهایی دیگر آشفته می‌شدند.» در همین حال وی همه علومی را که در زمینه ژنتیک آموزش داده می‌شد، احمقانه و زیان‌آور به حساب می‌آورد و عقیده داشت هرچه زودتر باید منسوخ گردند. چنند سال بعد لیسنکو به تکنیکی روی آورد که آن را «ورنالیزاسیون» نامید. (ورنالیزاسیون= قراردادن دانه یا گیاه جوان در تحت شرایط سرما که سبب شکفتگی پیشرس می‌گردد.)

همان دانشمند در این باره می‌نویسد: «لیسنکو بدون هیچ ابهامی ثابت کرد که گیاهان در زمستان که به نظر می رسد باید استراحت کنند که بتوانند در بهار گل داده و دانه به وجود بیاورند، اصلاً نیاز به استراحت ندارند. آنها فقط به سرما نیازمند هستند، (اندکی کاهش حرارت، و نه حتی زیر صفر). وقتی تحت کاهش حرارتی قرار بگیرند، می‌توانند بدون وقفه رشد کرده و در نتیجه دانه تولید کنند. همچنین سرما می‌تواند در رشد دانه‌ای که درحال جوانه زدن می‌باشد، نقشی داشته باشد. اگر دانه‌ای گندم زمستان را اندکی مرطوب کرده و در مدت معینی در شرایط سرما نگهداری شود، می‌توان آنها را در بهار کاشت، گندم به طور طبیعی رشد کرده و در تابستان مانند گندم بهاره قابل بهره‌برداری می‌گردد.

تروفیم دنیسوویچ لیسنکو
تروفیم دنیسوویچ لیسنکو

در سال ۱۹۲۹، لیسنکو برای ایراد سخنرانی درباره کارهای خود به کنگره دانشنمدان درباره کارهای خود به کنگره دانشمندان ژنتیک درلنینگراد دعوت شد. ولی موفقیتی به دست نیاورد. معلوم شد که پژوهشگران روسی و آمریکایی قبلاً در مورد تکنیک جوانه‌زدن در شرایط سرما، پژوهشهایی به عمل آورده‌اند و نتیجه با عدم موفقیت روبه رو بوده است. با این حال، دو سال بعد، واویلوف که به کارهای لیسنکو علاقه‌مند بود، از وی برای سخنرانی در فرهنگستان کشاورزی دعوت نمود که درآنجا نسبتاً اثر مساعدی در شنوندگان به جا گذاشت.
واویلوف خود آزمایشهای بهاره کردن (= ورنالیزاسیون) را در مراکز مختلف کشاورزی و حتی در مناطق قطبی مورد تشویق قرار می‌داد. در سال ۱۹۳۴ توجه فرهنگستان علوم را به این پدیده جلب نمود و اظهار نظر کرد که گرچه این پدیده نیاز به مطالعه بیشتری دارد، ولی می‌تواند یک کشف مهم به شمار بیاید. وی تا جایی پیش رفت که از نامزدی لیسنکو به عنوان عضو فرهنگستان پشتبیانی نمود. در سال ۱۹۳۲، لیسنکو با شخصی به نام «ایسایی ایرزالویج پرزان» آشنا شد، که بعدها دوست صمیمی و مشاور پشت پرده وی گردید. «پرزان» نه کشاورز بود ونه زیست شناس، تحصیلات وی در رشته علوم اجتماعی بود و سالهای بسیاری در جستجوی دانشمندی بود که آن دانشمند از وجود او برای توضیح کارهایش بابیانی فیلسوفانه استفاده کند. در این زمینه وی حتی خدمات خود را به واویلوف عرضه کرده بود که البته از جانب وی پذیرفته نشده بود. دیدار پرزان با لیسنکو یک موقعیت غیرمنتظره بود. پرزان درصدد برمی‌آید که یک نظریه فاقد اصول و اساس علمی را که از نظر سیاسی می‌توانست بهره فراوانی داشته باشد، ارائه دهد. این نظریه مخلوطی از لامارکیسم، داروینیسم و مارکسیسم بود و آن را «داروینیسم میچورینین» نامگذاری کرد. پس ازآن حتی موفق شد در دانشگاه لنینگراد سخنرانی هایی درباره داروینیسم ایراد کند که در طی آنها بر این موضوع تاکید می‌ورزید که در اتحاد جماهیر شوروی به جز لیسنکو و میچورین، هیچ دانشمند واقعی ژنتیک دیگری وجود ندارد. دانشمندان واقعی ژنتیک، که ابتدا به این سخنرانی ها با دیده تمسخر می‌نگریستند، کم کم به فکر فرو رفته و نگران شدند.

 

پایان بخش دوم …

 

همچنین بخوانید:

بخش اول: ماجرای نیکولای واویلوف

بخش سوم: ماجرای ژوزف استالین

بخش چهارم: لبخند مصنوعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا